شكلگیری امپراطوری

دكتر جواد منصوری

 رواج مكتب‌های نیهیلیسم، لائیك، سكولاریسم(جدایی دین از سیاست)، تفكرات ضد توحیدی، در این كشور و انتقال آن به دیگر نقاط دنیا، با كمك‌های مستقیم و غیرمستقیم دولت، در شكل انواع هنر، علم، ادبیات، فلسفه، امكان‌پذیر شده است. پیشرفت‌های علمی نیز در تشدید قدرت‌گیری، زورگویی، تمركز ثروت، سلطه‌ی ظالمانه و انجام هرگونه اقدامی برای سلطه بر دیگران تأثیر بسزایی داشته است.


چكیده

تمامی دولت‌ها و ملت‌ها برای حفظ موجودیت، امنیت، تمامیت ارضی، حیثیت و اقتدار خود نیازمند شناخت واقعیت‌های داخلی و خارجی و مهمتر از آنها شناسایی دقیق و عمیق ماهیت و سیاست‌های دشمنان می‌باشند. دشمن‌شناسی، تهیه و داشتن ابزار مناسب و كارآمد، آشنایی با شیوه‌های مقابله با دشمن، بكارگیری بهینه و مؤثر از ابزارها و امكانات، از عوامل تعیین كننده در حفظ موجودیت و دفاع از منافع و هویت است.

 

از اینرو شناخت ویژگی‌ها، سیاست‌ها و برنامه‌های قدرت‌ها و دولت‌های معارض با ایران، از جمله انگلیس، یك ضرورت است. بهر نسبتی كه این اقدام با دقت بیشتری انجام شود، بهمان نسبت می‌توان نسبت به موجودیت و توان مقابله با دشمن و خنثی كردن اقدامات سلطه‌جویانه امیدوار و موفق بود.

 

در این مقاله مهمترین ویژگی‌ها و سیاست‌ها و مختصات دولت انگلیس در زمینه‌ی سیاست داخلی و سیاست خارجی از جمله تشكیل، هدایت و مدیریت سازمان جهانی فراماسونری، دیپلماسی عمومی، امپراطوری رسانه، فرقه‌سازی و تفرقه‌اندازی، تأسیس و اداره‌ی سازمان‌های جاسوسی، تجزیه سرزمینی و به راه انداختن جنگ‌ها، شورش‌ها، كودتا و جریان اصلاح‌‌طلبی و سازمان‌های وابسته به اختصار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

 

كلید‌واژه‌ها:

 

 انگلیس، صهیونیسم، فراماسونری، دیپلماسی عمومی، رسانه‌ها، یهود، اسرائیل. امپراطوری عثمانی


مقدمه

 

شناخت و آشنایی با سرزمین‌ها، دولت‌ها، سیاست‌ها، تاریخ و فرهنگ آنها، برای كسانی كه مسئولیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی دارند، بیش از دیگران مهم است. به ویژه شناخت كشورهایی كه نقش و تأثیرگذاری بیشتری بر اوضاع دیگر سرزمین‌ها داشته‌اند، اهمیت خاصی دارد. از اینرو شناخت تاریخ و سیاست دولت بزرگ استعماری از جمله انگلیس، از موضوعات تحقیقی مراكز مطالعاتی می‌باشد.

 

در گذشته كتاب‌ها و مقالات زیادی پیرامون عملكرد و اقدامات این دولت در ایران و سایر كشورها نوشته و منتشر گردیده است. آنچه كه كمتر به آن پرداخته شده و در این مقاله به اختصار مورد بررسی قرار می‌گیرد و امید است مقدمه‌ای برای تحقیقات گسترده‌ای "استعمارشناسی" بشود، بررسی مختصات و ویژگی‌های استعمار انگلیسی است.

 

برای شناخت ماهیت، بنیان‌های فكری، سیاست‌ها و برنامه‌های دولتی نظیر انگلستان باید چگونگی شكل‌گیری و روند تحولات و اقدامات و بالاخره راهكارهای مقابله با تهدیدات آن را شناسایی و مراحل اجرایی شدن آن را مشخص كرد.

 

1.) شكل‌گیری امپراطوری

مجمع الجزایری در شمال غرب اروپا كه از چهار جزیره‌ی بزرگ و چندین جزیره‌ی كوچك تشكیل شده خود را "بریتانیای كبیر" و دیگران غالباً آن را انگلستان می‌نامند. این كشور از نظر جغرافیایی و گذشته‌ی تاریخی و سیاسی ویژگی‌های خاصی دارد كه حداقل در اروپا بی‌نظیر است. حاكمان این سرزمین در طی چند قرن گذشته برای حفظ موقعیت و موجودیت خود، سیاست‌ها و برنامه‌های ویژه‌ای برای داخل و خارج از مجمع الجزایر داشته‌اند. اقداماتی كه برای اجرای برنامه‌ها و تحقق سیاست‌ها انجام داده‌اند، در چارچوب استراتژی دائمی و بلند مدتی بود كه برای زمامداران این كشور شهرت و برای این مردم منافع زیادی ایجاد كرده است. به گونه‌ای كه یك كشور با وسعت 244 هزار كیلومتر مربع و به عبارتی دیگر كمتر از كمتر از یك ششم وسعت ایران و جمعیتی حدود 65 میلیون نفر، توانسته بر مناطقی وسیع از جهان سلطه مستقیم و غیرمستقیم و بر بسیاری از موضوعات و مسائل بین‌المللی تأثیرگذاری و نقش مهمی داشته باشد و نام خود را با وجود كوچك بودن سرزمینشان "بریتانیای كبیر" بگذارند.

 

شرایط و سیاست‌های داخلی و خارجی دولت این كشور از اواسط قرن 17 میلادی، به تدریج دگرگون شد. زیرا تعداد زیادی از یهودیان اروپا به علت فشارها و تهدیدات علیه آنان، مجبور به مهاجرت به این جزیره شدند، تا از صدمات و خسارات ناشی از جنگ‌های طولانی اروپا مصون بمانند. هجوم یهودیان و نفوذ در مراكز مالی و سیاسی و كنار زدن كلیسا، زمینه‌ساز تغییر سیاست‌های داخلی و خارجی شد. سیاست‌هایی كه قریب سه قرن همچنان بر این سرزمین و دولت آن حكومت می‌كند. دولت‌های انگلستان در این دوران سیاست‌های داخلی و خارجی ویژه‌ای را طراحی كردند كه آن را از سایر دولت‌های اروپایی متفاوت و متمایز كرد.

 

"جان سدلر" شهردار لندن و از نزدیكان "اولیور كرامول" فرماندار كل انگلیس، تلاش زیادی برای استقرار یهودیان در دولت و طرح بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس در 1648 م داشت.

 

"در سال 1656 م، در میان "پیورتین"‌‌های انگلیس، فرقه‌ای به نام "اسرائیلیان انگلیس" تأسیس شد كه رهبری آن با "جان سدلر" بود، كه مراوداتی با "كرامول" و "منشه‌بن اسرائیل" داشت. "سدلر" مدعی كشف جدید تاریخ ظهور مسیح در 1648 م، بود! "اسرائیلیان انگلیس" معتقد بودند كه آنان و بقیة ملت انگلیس از نسل اسباط گمشده بنی‌اسرائیل هستند! آنان مقدمه‌سازی برای همكاری دولت‌مردان انگلیسی با صهیونیسم را به نحو احسن انجام  و تا زمان مهاجرت به اراضی اشغالی به فعالیت خود ادامه دادند."[1]

 

یهودیان كه در اندیشه‌ی دولت جهانی یهود بودند، نفوذ و غلبه بر دستگاه حاكم و نظام مالی و اطلاعاتی انگلیس را برای تصرف سرزمین‌های دیگر و آغاز استعمار و استثمار ملت‌های دیگر را جزئی از برنامه‌ی بلندمدت خود قرار دادند. تأمین مواد اولیه كارخانجات و به دست آوردن بازارهای خارجی و سلطه بر ملت‌های دیگر برای تحقق اهداف یهود، موجب اشغال حداقل یك چهارم خشكی‌های زمین شد و عبارت "آفتاب بر امپراطوری بریتانیا غروب نمی‌كند"، در اواخر قرن 19 نشانه‌ی موفقیت سیاست‌های مورد نظر دولت تحت نفوذ یهود بود.

 

پیروزی‌ها و موفقیت‌های یهودیان در داخل و خارج از انگلیس باعث غرور و تكبر فوق‌العاده‌ی مسئولان و تا حدودی مردم این سرزمین شد. به گونه‌ای كه این خصلت در كشورهای كانادا، استرالیا، نیوزیلند و ایالات متحده آمریكا – كه در واقع از نژاد و فرهنگ انگلیسی و به اصطلاح "آنگلوفیل" می‌باشند- بخوبی مشاهده می‌شود.

 

"فرانسوی‌ها اعتقاد دارند وقتی كه با یك انگلیسی مشغول بحث هستید، به هیچ وجه نباید با وی چانه زد. زیرا كه به علت غرور و تكبر، فرد چانه زننده را یك خرده سوداگر و یا فروشنده دوره‌گرد پنداشته و ارزشی برای وی قائل نخواهد شد. برای موفقیت در برخورد با یك انگلیسی باید وضع خود را به صورتی قوی نشان داد و بر گفته خود تأكید كرد، بدون آنكه لازم باشد علتی برای آن ذكر كرد. این ثبات قدم، ارزش طرف مقابل را در برابر فرد انگلیسی افزایش خواهد داد. فرانسویان در مورد همسایه انگلیسی خود اعتقاد دارند كه آنان در طول تاریخ به خوبی توانسته‌اند شراب نو را در جام كهنه ریخته بریزند (و با حیله‌گری مخصوص به خودشان به عنوان شراب كهنه) بفروشند!"[2]

 

تعصب نژادی – ملی، دولتی با امكانات منتقل شده از مستعمرات، موقعیت‌های بین‌المللی ناشی از هدایت مقامات و مدیران یهودی و طولانی بودن دوران استعمارگری، روانشناسی سیاسی ویژه‌ای ایجاد كرده كه شناخت آن برای ما مفید و لازم است. در بسیاری از مراكز مطالعاتی این موضوع به دلیل اهمیت آن مورد توجه جدی می‌باشد.

 

وضعیت مذهب و ایمان مذهبی مردم و به ویژه دولت، تحت تأثیر اقدامات یهود بر ضد كلیسا و مسیحیت و غرور ناشی از سلطه‌ی استعماری، در بدترین شكل خود می‌باشد. بی‌دینی عامل افزایش فساد اخلاقی و عملكردهای ضد انسانی دولت و متولیان امور در داخل و بیشتر از آن در خارج بر ضد دیگران شده است.

 

فلاسفه‌ی انگلیسی از "هیوم" تا "برتراند راسل" و تعدادی دیگر از مشهورترین فلاسفه‌ی ضد دین، سعی نموده‌اند با استناد به فلسفه‌ی تحلیلی خود اثبات نمایند كه موضوع آخرت، اعتقاد به خدا، ایمان به تعالیم انبیاء، پای‌بندی به اخلاق، كاملاً بی‌اساس و به دور از هر گونه استدلال و منطق قابل قبولی است!! در واقع فلاسفه‌ی انگلیسی سرسخت‌ترین منكرین خدا و مذهب در اروپا محسوب می‌شوند كه همواره ویژگی خداستیزی و دشمنی با ارزش‌های انسانی را حفظ كرده‌اند و در صدد براندازی مذهب و آثار و فرائض آن بوده‌اند.

 

رواج مكتب‌های نیهیلیسم، لائیك، سكولاریسم(جدایی دین از سیاست)، تفكرات ضد توحیدی، در این كشور و انتقال آن به دیگر نقاط دنیا، با كمك‌های مستقیم و غیرمستقیم دولت، در شكل انواع هنر، علم، ادبیات، فلسفه، امكان‌پذیر شده است. پیشرفت‌های علمی نیز در تشدید قدرت‌گیری، زورگویی، تمركز ثروت، سلطه‌ی ظالمانه و انجام هرگونه اقدامی برای سلطه بر دیگران تأثیر بسزایی داشته است.

 

2. سیاستهای داخلی

 

دولت‌های انگلیس به خوبی دریافته بودند كه برای اقتدار و تداوم سلطه‌ی خود در خارج از جزیره، باید شرایط داخلی مستحكم و پشتیبان دولت داشته باشند. از اینرو سیاستهای ویژه‌ای برای اطمینان به ثبات، امنیت و اقتدار ملی اتخاذ كرده‌اند. هر چند كه در مواقعی این سیاستها نتیجه‌ی قطعی برای دولت نداشته، ولی در دو قرن اخیر نسبت به سایر دولتهای اروپایی كمترین بی‌ثباتی، تشنج، درگیری و مشكلات شدید امنیتی را در داخل داشته است. به گونه‌ای كه جابجایی قدرت و مقابله با بحرانهای شدیدی نظیر جنگ جهانی اول و دوم، نسبتاً به آرامی سپری شد.

 

در مورد ویژگیهای سیاستهای داخلی به اختصار می‌توان گفت:

1 ـ سیستم سیاسی، تعادلی همگون از عاملهای اقتدار ملی و عوامل تهدید كننده برقرار می‌كند.

 

2 ـ دولت و مخالفان، واقع‌بینی و درك واقعیتها را دارند و لذا تعادل و ثبات میان جریانهای سیاسی و احزاب وجود دارد. به استثنای دهة اخیر كه تا حدودی این تعادل تحت تأثیر سیاستهای ویژه‌ی دولت آمریكا، متحد ویژه‌ی انگلیس تغییر كرده است.

 

3 ـ حاكمیت قانون تا حدودی برای مردم و دولت – به شكلی موذیانه و پیچیده - پذیرفته شده است. از اینرو علیرغم تضعیف دولت در جریان جنگ جهانی دوم و تحولات پس از آن، كه بخش زیادی از مستعمرات از سلطه‌ی مستقیم دولت خارج شد، توانست ثبات داخلی و موقعیت بین‌المللی خود را حفظ كند.

 

4 ـ دولت با كنترل اوضاع و ایجاد تعادل و تغییرات مناسب ـ به ویژه سازش با رویدادهای متغیر ـ مانع از خواسته‌های افراطی و براندازی از طرف مردم می‌شود. در صورتی كه سایر استعمارگران نتوانستند اقتدار و ثبات خود را حداقل در خارج از كشور و تا حدودی در داخل حفظ كنند.

 

5 ـ ارائه‌ی مدلی از حكومت در داخل كه حداكثر مشاركت مردمی و تأمین منافع اكثریت مردم به گونه‌ای كه تصویر موجود از دولت در نزد اكثریت ـ صرف نظر از تحولات و وضعیتی كه بعد از سالهای 1390 (2011م) در این كشور به وجود آمد – دولتی مقتدر، كارآمد و پاسخگو می‌باشد. غالباً برای تضمین سیاسی و مشروعیت، حتی‌المقدور از توسل به زور  خودداری می‌كند.

 

رفتار به ظاهر دموكراتیك و قانونمند، در سالهای اخیر تحت تأثیر مشكلات و معضلات اقتصادی در مواردی به خشونت و سركوبی شدید و رفتاری بسیار خشن تبدیل شده است. این سیاستها در قبال اقلیتها و غیرانگلیس‌ها به شكل بسیار مرموزی اجرا می‌شود، ولی تلاش زیادی می‌شود كه در ظاهر پایبندی به قانون حفظ شود. در حالی كه در خارج از كشور برای حفظ منافع و دولتهای دست نشانده و متحد، از هیچگونه خشونت و شدت عملی حتی كشتار دهها و صدها انسان بی‌گناه خودداری نمی‌شود.

 

نفوذ و قدرت یهودیان در انگلیس به حدی است كه " تئودور هرتزل" از بنیانگزاران سازمان بین‌المللی صهیونیسم در جریان سخنرانی خود در كنگره‌ی چهارم یهود در سال 1900 م، در لندن گفت:

"انگلستان، انگلستان بزرگ، انگلستان آزاد، كه بر دریا می‌نگرد، ما و كوششمان را درك خواهد كرد. از اینجا (لندن) نظریه‌ی صهیونیسم پر‌ می‌كشد و بیش از پیش اوج می‌گیرد. ما نسبت به این موضوع اطمینان داریم."[3]

 

حمایت‌های صهیونیسم جهانی از اقدامات دولت انگلیس، در پیروزی بر رقبای اروپایی برای تصرف مستعمرات و تشكیل امپراطوری، فروپاشی امپراطوری عثمانی و تأسیس اسرائیل، تشكیل دولت ایالات متحده آمریكا و دهها موفقیت دیگر تأثیر مستقیم داشت.

به این ترتیب"امپراطوری بریتانیای كبیر" در سه قرن اخیر در اختیار دولت یهود، برای تحقق رؤیای حكومت جهانی یهود، در اختیار صهیونیسم بوده است.

 

6- انقلاب صنعتی اولین بار در انگلستان شكل گرفت و سایر كشورهای اروپایی از تجربیات و دانش فنی این كشور برای پیگیری انقلاب صنعتی استفاده كردند. اما پس از تسلط یهودیان در نظام تصمیم‌گیری و سیاستگزاری به تدریج ساختار و سیاست‌های اقتصادی دگرگون شد.

 

از ابتدای قرن نوزدهم كارخانه‌ها و مراكز تولیدی به مستعمرات منتقل شد و سیاست دولت تأكید بر امور آموزشی و پژوهشی، مالی، بیمه، خدمات، رسانه و فعالیت‌های اطلاعاتی – امنیتی و به عبارت دیگر بیشتر به امور نرم‌افزاری متمركز شد. به طوری كه اكنون با حدود یك درصد جمعیت جهان، پنجمین اقتصاد و حداقل 6 درصد تجارت و صادرات جهان را در اختیار دارد كه درآمد سرانه‌ی نسبتاً بالا یكی از نتایج آن است.

 

اتخاذ استراتژی اقتصادی و تجاری جدید توانست پشتوانه‌ی بسیاری از موفقیت‌های خارجی و بین‌المللی باشد. زیرا دولت كمترین مسئولیت را در امور عمومی و عادی و روزمره‌ی مردم دارد و بیشترین تمركز را به امور اصلی و ذاتی دولت نظیر امنیت و تنظیم روابط داخلی و دفاع و سیاست خارجی داده است. از اینرو توانسته مأموریت‌های خارجی را برای مدتی طولانی مدیریت كند.

 

"تسلط و سیطره‌ی امپراطوری انگلیس بر منابع اقتصادی جهان و انتفاع بازرگانان و تجار یهودی آن كشور از تمامی مستعمرات انگلیس در قرن 18 م، باعث شد كه وزارت مستعمرات تحت نفوذ الیگارشی یهود، شالوده و اساس سیاست خارجی این امپراطوری را در اختیار بگیرد."[4]

 

به همین منظور از ابتدای قرن 18، این وزارت خانه در جهت تأمین منافع ملی و به حداكثر رساندن نفوذ و قدرت انگلیس، جاسوسان زیادی را به سرزمین‌های دیگر فرستاد.

 امپراطوری فراماسونری

ارتباط و یكپارچگی سه دولت انگلیس، آمریكا و اسرائیل توسط این سازمان و سه سازمان جاسوسی بزرگ آنها MI6 و CIA و موساد، موقعیت ویژه‌ای برای آنان به وجود آورده كه علیرغم تغییرات وسیع جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جهان طی یك قرن گذشته، كشورهای مذكور توانسته‌اند تا حدود زیادی خود را حفظ و خسارات كمتری نسبت به دیگران متحمل و ضربات سنگینی به دیگران وارد كنند.

سیاست‌های خارجی

دولت انگلیس در راستای اهداف استراتژیك خود، فعالیت‌های گسترده و بسیار پیچیده‌ای در سه قرن گذشته در خارج از مرزهای خود داشته و سیاست خارجی منحصر بفرد و بی‌نظیری در روابط خارجی و در سطح بین‌المللی داشته است. به طوری كه در تمامی مراكز مطالعات سیاسی و بین‌المللی در مقیاس گسترده، سیاست‌ها، برنامه‌ها و عملكرد این دولت در نقاط مختلف و در روابط دو جانبه و چند جانبه مورد بحث و تحقیق قرار می‌گیرد.

 

شرح و توضیح سیاست‌های خارجی این دولت و تغییرات آن به ویژه در یك دهة اخیر نیازمند تحقیقی مستقل و مفصل می‌باشد. به اختصار مطالب مهمی كه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار و برای جمهوری اسلامی ایران در این مقطع تاریخی حساسیت خاصی دارد، تبیین و تحلیل می‌شود.

 

  1. 1.    رقابت با سایر استعمارگران اروپایی

پس از تغییر استراتژی اقتصادی و اتخاذ سیاست خارجی تهاجمی برای تصرف سرزمین‌های دیگر در اوایل قرن 18، برنامه‌ریزی و سازماندهی برای غلبه بر سایر دولت‌های اروپایی به اجرا درآمد. رقابت و درگیری‌های سیاسی و نظامی انگلیسی و رقباء، طی یك قرن به نتیجه رسید و به دلایل زیر توانست در قرن 19، مستعمرات خود را بسط دهد و بزرگترین قدرت استعماری گردد.

 

1-1.       قدرت نیروی دریایی كه بخشی از آن ناشی از جزیره‌ای بودن این كشور و سرمایه‌گذاری فوق‌العاده‌ای بود كه در قرن 18، برای تقویت و برتری آن بر دیگران صورت گرفت.

 

1-2.       برتری نسبی توان اقتصادی و علمی پس از انقلاب صنعتی و انتقال تجربیات و امكانات به صنایع نظامی و تسلیحاتی كه برای دیگران غیرمنتظره بود.

 

1-3.       استفاده‌ی ماهرانه و حساب شده از اختلافات اروپائیان با كمك یهودیان مهاجرت كرده و مصون ماندن از خسارت‌های جنگ‌های داخلی، فرصتی بی‌سابقه برای دولت انگلیس شد.

 

1-4.       تضعیف اروپائیان به دنبال جنگ‌های طولانی داخلی و ناتوانی در مقابل نیروهای جدید انگلیسی، زمینه‌ساز شكست و تخلیه‌ی مستعمرات به نفع انگلیس شد.

 مشابه اتفاقی كه در جنگ جهانی اول و بیش از آن در جنگ جهانی دوم برای ایالات متحده پیش آمد كه توانست آمریكا را در جایگاه قدرت اول جهان قرار دهد.

 

1-5.       فریب مردم و مقامات مستعمرات با شعارهای فریبنده و دادن وعده‌های مورد انتظار آنان – نظیر كمك به عمران و آبادانی، تقویت ارتش‌های آنها و حمایت از آنها در مقابل دشمنان آنها و برقراری ارتباط با اروپا – كه زمینه‌ساز همكاری با نیروهای انگلیسی بر ضد نیروهای سایر دولت‌های استعماری شد. همان سیاستی كه در دوران صفویه، ایران را بر ضد پرتقال و عثمانی پشتیبانی و تحریك كرد.

 

1-6.       رفتار به ظاهر دموكراتیك، لغو تجارت برده، آزادی تجارت، تساوی نژادی از جمله شعارهای انگلیس در قرن 19، برای تسلط كامل بر مستعمرات اروپایی بود.

مشابه اقدامی كه آمریكا پس از جنگ جهانی دوم با شعار دموكراسی، توسعه و آزادی، سلطه بر مستعمرات انگلیس و باقی مانده مستعمرات اروپا را بدست آورد!

 

  1. 2.    امپراطوری فراماسونری

از مهمترین دستاوردهای یهود برای تحقق حكومت بر جهان و برای انحطاط و سقوط دیگران و نفوذ در حكومت‌ها و اجرای سیاست‌ها و برنامه‌های مورد نظر، تأسیس "سازمان جهانی فراماسونری" است كه بر مبنای اصول یهودی – صهیونیستی شكل گرفت. كلیة علائم، سمبل‌ها و اعتقادات آنان برگرفته از تورات، تلمود و سایر كتب تفسیری یهود می‌باشد.

"منابع یهودی ماهیت صهیونیستی فراماسونری را تأیید می‌نمایند. مجلة یهودی لافیری اسرائیلی در سال 1861 م، نوشت: ماهیت فراماسونری همان ماهیت یهودی است...

فراماسونری از حیث درجات، تعالیم، پیام‌های محرمانه و روشنگری‌های تاریخی‌اش، تشكیلاتی یهودی و اصلاً آغاز و انجام آن، یهودی بوده است." [1]

 

در ژوئن 1717 م، پس از آنكه چهار لژ لندن با یكدیگر ادغام شدند، اولین لژ فراماسونری بزرگ جهان تأسیس شد. با حمایت پروتستان‌ها و پیورتین‌ها كه در واقع تحت تأثیر كامل یهود بودند، سازمان فراماسونری به سرعت گسترش یافت.

 

با قدرت گرفتن فراماسونری و نفوذ روزافزون در داخل و در سایر كشورها، توانست با شعارهای برابری، برادری! و خدمت به عمران و آبادی (استعمار)! به تدریج به عرفی‌سازی سیاست و حكومت و ترویج ماده‌گرایی، افراد جدیدی را جذب و تشكیلات خود را توسعه دهد. به گونه‌ای كه بسیاری از مقامات، اساتید و دانشمندان از ادیان مختلف به این سازمان پیوستند و در خدمت امپراطوری بریتانیای كبیر كه در واقع امپراطوری یهود بود، در آمدند. این سازمان در دو قرن گذشته با اجرای برنامه‌های بسیار پیچیده توانست كشور و دولت انگلیس را در موقعیتی ویژه قرار دهد.

 

اگر چه تا كنون كتاب‌ها و مقالات زیادی پیرامون سازمان جهانی فراماسونری نوشته شده، ولی در واقع به علت پنهان‌كاری فوق‌العاده‌ای كه این سازمان دارد، بسیاری از مسائل و موضوعات مربوط به آن مخفی و سری است. زیرا یكی از اصول مهم سازمان فراماسونری این است كه هیچگاه در مورد مواضع، برنامه‌ها و اقدامات و اشخاص صحبت نمی‌كنند.[2]

 

ارتباط و یكپارچگی سه دولت انگلیس، آمریكا و اسرائیل توسط این سازمان و سه سازمان جاسوسی بزرگ آنها MI6 و CIA و موساد، موقعیت ویژه‌ای برای آنان به وجود آورده كه علیرغم تغییرات وسیع جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جهان طی یك قرن گذشته، كشورهای مذكور توانسته‌اند تا حدود زیادی خود را حفظ و خسارات كمتری نسبت به دیگران متحمل و ضربات سنگینی به دیگران وارد كنند.

 

از جمله اصول قطعی فراماسونری "ژودائیسم" (یهودگری) است. "همه‌ی فراماسونرها وظیفه دارند كه برای حضرت موسی (علیه‌السلام) و حضرت داود (علیه‌السلام) احترام قائل شوند. از اینرو ایدئولوژی حاكم بر تمام لژهای فراماسونری جهان، صهیونیسم است و اعتقاد به "اصلاحات" و تغییرات گام به گام، تنها روش معقول و واقع‌بینانه و علمی قلمداد می‌شود و همیشه در برابر حركت‌های انقلابی قرار می‌گیرند. تبلیغ و تأكید بر اصل تساهل و تسامح از مشخصه‌های مهم تفكر فراماسونری است. لذا افراد باید نسبت به عقاید خود آسانگیر و اهل مسامحه و از تعصب دوری گزیند!"[3]

 

  1. 3.    دیپلماسی عمومی

دولت انگلیس برای تحقق اهداف خود در سراسر جهان، با اختصاص بودجه‌ای نامحدود به مؤسسه "بی بی سی"[4] و "شورای فرهنگی بریتانیا"، "مركز كنفرانس‌های بین‌المللی" و تقویت نمایندگی‌های این كشور در خارج، برنامه‌های ویژه‌ای را به اجرا در می‌آورد.

 

از جمله برنامه‌ها برای حفظ موجودیت و سلطه‌ی استعماری، دیپلماسی عمومی، جنگ نرم، به كارگیری رسانه‌ها می‌باشد. دستیابی به اهداف استراتژیك از طریق نفوذ در افكار عمومی و ایجاد دیدگاه‌های مثبت در مردم و مجامع عمومی نسبت به انگلیس و جلب همكاری آنان با این دولت استفاده از شیوه‌ها و روش‌های پیچیده و تكنیك‌های ویژه، بخشی از اهداف دیپلماسی و جنگ نرم می‌باشد.

 

شیوه‌های اجرایی دیپلماسی عمومی بریتانیا همراه با تحولات اجتماعی، سیاسی و تكنولوژیكی با حفظ اهداف متحول و دگرگون می‌شود. سیاستمداران و سیاست‌گزاران انگلیسی پس از چند دهه دریافته‌اند كه بدون یك بازنگری قادر به رقابت با دیگر قدرت‌های حاضر در صحنه در جهان امروز نخواهند بود. بخش دیپلماسی عمومی در كمیسیون سیاست خارجی پارلمان بریتانیا نیز فعال و به طرز قابل ملاحظه‌ای بیشتر از گذشته موجب تعامل قانون‌گذاران با سرویس "بی.بی.سی" و "شورای فرهنگی بریتانیا" (بریتیش كانسیل) و مسئولان مؤسسات مذكور در جهت پوست‌اندازی آن دو نهاد رسمی شده است.

 

مؤسسه‌ی "ویلتون پاركر" در مورد چالش‌های سیاست‌گذاری بین‌المللی به طور تخصصی كنفرانس‌هایی را برگزار می‌كند و از صاحب‌نظران، نخبگان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سطح جهانی نظرخواهی و در سیاست‌گزاری‌ها مورد استفاده قرار می‌دهند.

 

اهداف "ویلتون پاكر" به اختصار تقویت نقش بین‌المللی بریتانیا، تقویت شهرت این دولت و شبكه‌ی روابط خارجی و تأثیرگذاری بر شكل‌دهندگان افكار عمومی در جهان، كمك به مسئولان انگلیسی در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها اعلام شده است.[5]

 

امپراطوری بریتانیای كبیر در جمع‌بندی تجربیات استعماری خود در قرن 18 و 19، به این نتیجه رسید كه دیپلماسی عمومی با تمامی اجزا و ابعاد آن برای بقای سلطه و اقتدار آن بسیار حیاتی است. از اینرو در قرن بیستم با بكارگیری این سیاست توانست، علیرغم تحولات بسیار كه برای قدرت‌های استعماری داشت، موجودیت و اقتدار داخلی و بین‌المللی خود را حفظ كند.

 

در حال حاضر دیگر قدرت‌های بزرگ با استفاده از درس‌ها و تجربیات دیپلماسی عمومی اجرا شده توسط انگلیس، سیاست‌های خارجی و بین‌المللی خود را اتخاذ و با اختصاص اعتبارات مالی زیاد، سعی در حفظ و گسترش نفوذ و منافع خود دارند. نكته‌ی مهم این است كه تمامی آنان شاگردان انگلیس در دیپلماسی عمومی می‌باشند.

 

گسترش مراكز آموزشی و تحقیقاتی، شناخت ادیان و فرهنگ‌ها، تمدن‌ها،  زبان‌ها و تربیت نیروی انسانی و همچنین پذیرش دانشجویان خارجی یكی از ابعاد دیپلماسی عمومی و نفوذ در مراكز آموزشی و پژوهشی دیگر كشورها یكی دیگر از اصول دیپلماسی عمومی بوده است. در دو قرن گذشته تربیت‌یافتگان این مراكز توانسته‌اند بسیاری از جریان‌های فكری، فرهنگی، اجتماعی و به دنبال آن تأثیرگذاری در مراكز آموزشی، سیاسی را، بر اساس افكار و ارزش‌های انگلیس سازماندهی و سازگار نمایند.

 

وزارت خارجه انگلیس در گزارش عملكرد دیپلماسی عمومی و اهمیت آن نوشته است:

"موفقیت‌های ما قابل فروش به دیگران نیست و دیپلماسی عمومی مسیر ارزش‌های ما را هموار می‌كند! ما باید در جهان امروز به دنبال منافع سهل‌الوصول و منافع فوری خود از این طریق باشیم."[6]

ابزارها، روش‌ها، سازمان‌ها و چگونگی عملكرد آن‌ها و هماهنگ كردن آن‌ها با شرایط و منافع و اهداف استراتژیك و اساسی، نیازمند بحث و تحلیل مبسوطی است كه تحقیق مستقلی را می‌طلبد.[7]

 

3-1- امپراطوری رسانه‌ها

یكی از ابزارهای مهم و تأثیرگذار دیپلماسی عمومی، جنگ نرم و رسانه‌ها در اشكال متنوع آن می‌باشد. دولت انگلیس اولین و پیشروترین كشور در جهان می‌باشد كه از ابتدای سلطه‌ی استعماری و با بكارگیری فن‌آوری‌های رسانه‌های صوتی، تصویری، مكتوب و با بهره‌گیری از هنر و تلفیق آن با فن‌آوری، برای نفوذ بر افكار ملت‌ها به ویژه كشورهای هدف بهره‌برداری كرده است.

 

اولین خبرگزاری جهان "رویترز" در اواسط قرن نوزدهم توسط "بارون جولیوس رویترز" یهودی تأسیس شد. راه‌اندازی "بی. بی. سی" در ابتدای قرن بیستم و مدتی بعد راه‌اندازی بخش تصویری آن، نقش زیادی در تبلیغ و دفاع و تبیین سیاست‌های خود و جریان‌سازی در جهت منافع و دیدگاه‌های خود،  تخریب جریان‌های فكری و شخصیت‌ها و دولت‌های مخالف ایفا كرده است.تسلط كامل یهودیان و بهائیان بر رسانه‌های انگلیس، ویژگی منحصر به فردی است كه در یك قرن گذشته، آثار و نتایج بسیاری برای این امپراطوری داشته است.

 

نكته‌ای كه در راه‌اندازی رادیو فارسی "بی. بی. سی" اهمیت ویژه‌ای دارد تصدی "حسن موقر بالیوزی" از رهبران سرشناس بهائیان بود. وی از اعضای خاندان افنان و از اقوام نزدیك "میرزاعلی‌محمد باب" و فرزند "محمدعلی موقر‌الدوله بالیوزی" حاكم بوشهر و وزیر كابینه‌ی كودتایی "سیدضیاءالدین طباطبایی" بود. عضو بالاترین شورای اداری و دینی بهائیت، نویسنده‌ی ده اثر با موضوع تاریخ و تبلیغ بهائیت، سال‌ها رئیس "محفل ملی معنوی بهائیان بریتانیا" بود."

 

در حال حاضر رسانه‌های انگلیس به بیش از 40 زبان دنیا برنامه‌های خود را پخش می‌كنند و بیش از صد شبكه‌ی رادیویی، تلویزیونی و ده‌ها روزنامه در سراسر جهان مستقیماً‌ زیر نظر و با هدایت عوامل انگلیس فعالیت می‌كنند و سلطه‌ی رسانه‌ای این دولت به گونه‌ای بی‌نظیر، كلیة مطالب و مواضع این دولت را منعكس و منتشر می‌نمایند. غالب رسانه‌های انگلیس و كشورهای تحت نفوذ آن، در اختیار امپراطوری مطبوعاتی یهود می‌باشد.

 

رسانه‌ها در دو قرن اخیر خدمات بسیار مهمی برای بریتانیای كبیر داشته‌اند. به طوری كه می‌توان گفت قطعاً بیش از ارتش و نیروهای جنگی و سازمان‌های دولتی نظیر وزارت خارجه و وزارت مستعمرات، برای اهداف استعماری آن، خدمت كرده‌اند و در جهت نفوذ و منافع و پیشبرد مواضع و اهداف مورد نظر دولت مزبور تأثیر فوق‌العاده داشته‌اند، كه تبیین و تحلیل آن تحقیق مستقلی را می‌طلبد.

 

تفرقه افكنی

 

ما با چگونگی برداشت یك مسلمان از سنن و احكام اسلام آشنا می‌شویم و می‌توانیم برای تزلزل عقیده و ایجاد شك در ذهن او مطالب مبرهن و منطقی تهیه كنیم و نظرات او را مردود جلوه دهیم. این گونه اقدامات در ایجاد تفرقه، اختلاف، آشوب، و تشنج در منطقه، و تزلزل در عقاید مسلمین تأثیری انكارناپذیر خواهد داشت.

 

4- تفرقه‌افكنی

حكومت‌های ضد مردمی، طاغوتی و مستبد در طول تاریخ، برای ادامه‌ی موجودیت و حاكمیت خودشان، تفرقه و تجزیه‌ی نیروها و تشكل‌ها، به عنوان یكی از مهمترین شگردها و سیاست‌های ثابت آنها بوده است. همچنان كه قرآن كریم در بیان ویژگی‌ها نظام‌های فرعونی می‌فرماید:

"..... و جَعَلَ اَهلَها شیعاً....."[1] سران كفر مردم را گروه گروه و پراكنده می‌كنند. استعمار انگلیس تجزیه‌ی گروه‌ها، اقوام و ملت‌سازی، دین‌سازی، حزب‌سازی را استراتژی ثابت خود برای ادامه‌ی سلطه، با مهارت ویژه‌ای انجام داده و می‌دهد. به طوری كه دیگر استعمارگران شاگردی این دولت در این زمینه را رمز بقای خود می‌دانند.

 

"مایل برانت" یكی از مقامات پیشین سیا، در كتاب خاطرات خود نوشته‌ است: "شعار معروف "تفرقه بینداز و حكومت كن" محور تلاش‌های [استعماری] انگلیس بود. اگر چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت آمریكا با مشورت كارشناسان مذهبی انگلیسی به این نتیجه می‌رسند كه به طور مستقیم نمی‌توان با مذهب شیعه رو در رو شد و امكان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده كار كنیم. ما به جای ضرب‌المثل انگلیسی "اختلاف بینداز و حكومت كن" از سیاست "اختلاف بینداز و نابود كن" استفاده می‌كنیم. در همین راستا برنامه‌ریزی‌های گسترده‌ای برای سیاست‌های بلندمدت خود طرح كردیم.[2]

 

4-1- فرقه‌سازی و جنگ مذهبی

انگلیس برای به حاشیه راندن و تضعیف انگیزه‌ها و انحراف حركت‌ها و قیام‌های اسلامی از سیاست موازی‌سازی و ایجاد تفرقه به اشكال و عناوین مختلف نظیر راست و چپ، عرب و عجم، مذهبی و روشنفكر، قومی و نژادی استفاده می‌كند. ایجاد فرقه‌های ساختگی نظیر بهائیت، وهابیت، احمدیه، قادیانیه و به كارگیری فرقه‌ی منحرف اسماعیلیه بخشی از اجرای این سیاست بوده است. با هدایت و حمایت این دولت، سایر دولت‌های سلطه‌گر نظیر آمریكا و فرانسه از این حربه در جهت مقابله با گسترش نفوذ و قدرت گرفتن شیعه در منطقه استفاده می‌كنند.

 

تلاش شبكه‌های اسماعیلیه به رهبری "كریم آقاخان"[3] سازمان بهائیت، تشكیلات گسترده و غول سرمایه‌سالار وهابیت به رهبری خاندان آل سعود، با استفاده از منابع نفت شبه جزیره‌ی عربستان و چندین فرقه و ده‌ها حزب دیگر برای نفوذ در ایران و براندازی حاكمیت جمهوری اسلامی، تاكنون با شكست روبرو شده است. هر چند امپراطوری شكست خورده، سعی در بهره‌گیری از آنها در عرصه‌ی بین‌المللی و ضربه زدن به شیعه، در پوشش فرقه‌ها و گروه‌های قومی و نژادی دارد.

 

دامن زدن به اختلافات مذهبی، سیاسی، نژادی و زبانی و ایجاد انشعاب‌ها و تجزیه‌ها، رهیافت دولت‌مردان این كشور می‌باشد كه با هدایت یهود و سازمان فراماسونری پی‌گیری شده است. طرح‌ها و عملیات فرقه‌سازی انگلیس، ریشه در دشمنی آشتی‌ناپذیر و تاریخی زرسالاران یهود و وابستگان به آنان با ادیان بزرگ به ویژه اسلام دارد.

 

دولت انگلیس در مواجهه با مردم این منطقه برای تحمیل فرهنگ خود و تحقیر فرهنگ‌ كشورهای مسلمان هم با مشكل سابقه‌ی درخشان آنان و هم با مشكل دین اسلام به عنوان دینی اجتماعی – سیاسی، و مبارز مواجه شد.

 

"همفر" جاسوس حرفه‌ای و مشهور انگلیسی در این زمینه نوشت: دین اسلام بنا بر سوابق تاریخی، دین زندگی و سیادت و آزادگی است و پیروانش به آسانی تن به اسارت و بندگی نمی‌دهند. وی اذعان می‌دارد كه علمای اسلام و به ویژه مراجع تشیع هر كدام مانع بزرگی در برابر مقاصد استعماری بریتانیا هستند. او به نقل از معاون وزیر مستعمرات انگلستان نوشت: «حكومت بریتانیای كبیر با مطالعه‌ی كامل در راه نابودی و انهدام اسلام گام برخواهد داشت و برنامه‌های منظم و دقیقی را با شكیبایی دنبال خواهد كرد.»

 

در آنچه "همفر" از آن با عنوان برنامة حكومت بریتانیا برای نابودی اسلام نام می‌برد، دو نكته حایز اهمیت فراوان است:

  1. تلاش برای نابودی اسلام با بهره‌گیری از آیات قرآنی و احادیث اسلامی به صورت مغالطه‌آمیز، و بهره‌گیری از كلام حق به گونه‌ای كه از آن ارادة باطل دارند.

 و اتداوم و اجرای برنامه‌های آموزشی، رسانه‌ای و جاسوسی  

دولت بریتانیا در اجرای اهداف و سیاست‌های خود، جاسوسان خود را به لباس مسلمانان در می‌آورد. به طور مثال "همفر" در اجرای مأموریت خود در ابتدا به فراگیری زبان‌های تركی، عربی، فارسی و فراگیری قرآن كریم، تفسیر، تجوید، و حضور در مدارس دینی مسلمانان اعم از شیعه و سنی پرداخت. وی در نماز جماعت حاضر شده و حتی به پرداخت زكات برای جلب اعتماد مسلمانان اقدام كرد. «همفر» نام «محمد» را برای خود انتخاب نمود كه به شدت مورد احترام هر مسلمانی است. این ترفند كماكان در جامعة مسلمین به چشم می‌خورد.

 

همفر پس از آشنایی با عقاید و ارزش‌های اسلامی در برخورد با "محمدبن عبدالوهاب" با بهره‌گیری از آیات و احادیث به تدریج در عقاید عبدالوهاب شك و تردید ایجاد كرده و در نهایت به دست او فرقة وهابیت را به وجود آورد. "وی به عبدالوهاب چنین القا كرد «تفسیر قرآن باید بر پایة اندیشه‌های جدید(!) نه بر مبنای آری صحابه، پیشوایان دین، علما، و مفسران صورت گیرد. به طور مثال در مورد وجوب جهاد در اسلام، این گونه نظر خود را بر عبدالوهاب القاء و تحمیل نمود: «یك بار به او گفتم آیا جهاد واجب است؟" عبدالوهاب گفت: " چگونه واحب نیست در حالی كه خداوند می‌فرماید: با كافران بجنگید". گفتم: "خداوند می‌فرماید با كافران و منافقان هر دو بجنگید و اگر جهاد با كافران و منافقان واجب است! چرا پیامبر با منافقان نجنگیده است؟" محمد گفت: "جهاد تنها در میدان جنگ نیست! پیامبر با رفتار و گفتار با منافقان نبرد می‌كرده است." گفتم: "پس در این صورت جهاد با كفار هم با رفتار و گفتار واجب است". پاسخ داد:  نه. "چون پیامبر با كفار در میدان جنگ جهاد كرده است. گفتم جنگ پیامبر با كفار به منظور دفاع از خود بوده است، زیرا كفار قصد جان او را كرده بودند". محمد سرش را به نشان موافقت تكان داد و من حس كردم كه در كار خود موفق شده‌ام»[4].

 

از نظر همفر، خصوصیاتی كه موجب انتخاب محمدبن عبدالوهاب برای اجرای اهداف بریتانیا شد عبارت بودند از: بلند پروازی، غرور، جاه‌طلبی، و دشمنی با علما و مراجع اسلام، و خودكامگی به اندازه‌آی كه حتی خلفای راشدین را هم مورد انتقاد قرار می‌داد. همفر می‌گوید: «برداشت او از قرآن و حدیث كه تفاوت آشكار با واقعیت داشت، بزرگترین نقطة ضعف او بود كه می‌توانست مورد استفاده قرار گیرد».

 

همفر با بهره‌گیری از آیات الهی و سنت پیامبر اكرم (ص)، سعی در تحریك علمای شیعه برای جنگ علیه عثمانی نیز نمود، لیكن نتیجه‌ای نگرفت. در این راستا در كتاب خاطرات او آمده است: «من با بعضی علمای شیعه در باب لزوم جنبشی علیه خلافت عثمانی مذاكراتی كردم اما هیچ‌گونه واكنشی از خود نشان نمی‌دادند. به یكی از علما گفتم آیا عقیده ندارید كه باید از هم اكنون علیه بیدادگری مبارزه كرد و عدالت را در جهان برقرار ساخت، همچنان‌ كه پیامبر اكرم (ص) با ستمگران مبارزه می‌كرد. شما از سوی خدا مأمورید كه با شمشیر علیه ستمگران قیام كنید و مردم را بر ضد آنان بشورانید.

 

همفر می‌گوید، شیعیان با عنایت به آیة قرآن در مورد اخوت و برادری مسلمانان بر علیه عثمانی قیام نكردند. بعضی از اعراب پس از كمك به دولت بریتانیا در جنگ با عثمانی در ایجاد حكومتی اسلامی در سراسر بلاد عربی ناكام ماندند و هنوز در آرزوی بازگرداندن خاك فلسطین به ملت عرب هستند!![5]

 

معاونت وزارت مستعمرات بریتانیا در مورد لزوم آشنایی با عقاید مسلمین می‌گوید: «ما با چگونگی برداشت یك مسلمان از سنن و احكام اسلام آشنا می‌شویم و می‌توانیم برای تزلزل عقیده و ایجاد شك در ذهن او مطالب مبرهن و منطقی تهیه كنیم و نظرات او را مردود جلوه دهیم. این گونه اقدامات در ایجاد تفرقه، اختلاف، آشوب، و تشنج در منطقه، و تزلزل در  عقاید مسلمین تأثیری انكارناپذیر خواهد داشت. بعضی از مصادیق این شیوه در كتاب "چگونه اسلام را نابود كنیم" به نقل از همفر عبارتند از:

  1. ایجاد تزلزل در عقیدة وجوب جهاد و جنگ با كافران با تأكید بر این نكته كه امر جهاد منحصراً مربوط به صدر اسلام بوده است و امروزه ضرورت آن مسلم نیست.
  2. رواج و انتشار شایعة اسارت و بردگی زنان، توهین و تحقیر ایشان با استناد به آیة «مردان را بر زنان حاكمیت است.»
  3. ایجاد شكر در برتری دین اسلام با تكیه بر این نكته كه همان‌طور كه در قرآن ذكر شده دین شامل اهل كتاب، یعنی یهود و نصاری (مسیحی) هم می‌شود و پیروان سایر ادیان نیز مسلمانند.
  4. باید به مسلمانان گفته شود آنچه در قرآن تحریم شده ربح مركب است، نه سود پول، در مفهوم عاید آن و ربای ساده حرام نیست. زیرا در قرآن آمده است: ربا مخورید به سبب آنكه مال خود را چند برابر كنید.
  5. ترویج این عقیده كه، اسلام دین عبادت و پرهیزگاری است و كاری به امور دنیا ندارد. و پیامبر و جانشینانش هیچ كدام گامی را در راه حل و فصل این مسائل و تنظیم روابط سیاسی، اقتصادی بر نداشته‌اند.
  6. ایجاد شك در وجود عبادت باتكیه بر این نكته كه، خداوند از اطاعت بندگان بی‌نیاز است.
  7. ایجاد شك در ضرورت پرداخت خمس با تكیه بر این امر كه، پرداخت خمس در زمان پیامبر و امامان واجب بوده است و علمای دین این اختیار را ندارند. به خصوص اینكه علما وجوه خمس را به سود خود صرف می‌كنند! بنابراین شرعاً‌ خمس به ایشان تعلق نمی‌گیرد.
  8. باید برای بی‌حجابی زنان مسلمان به استناد و شواهد تاریخی ثابت كنیم كه پوشیدگی زن از دوران بنی‌عباس متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نیست و مردم ، همسران پیامبر را بدون حجاب می‌دیده‌اند. پس از آنكه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه مأموران ما این است كه روابط نامشروع را تشویق نمایند و فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند.
  9. آزاداندیشی!‌ و چون و چرا را باید در اندیشة مسلمین وارد ساخت. هر كسی می‌تواند آزادانه بیندیشد و هر كاری را كه می‌خواهد انجام دهد. امر به معروف و نهی از منكر واجب نیست! ترویج احكام شریعت اسلام موردی ندارد و باید متروك شود. یك ضرب‌المثل ایرانی می‌گوید: عیسی به دین خود موسی به دین خود! همچنین، هیچ فردی پس از مرگ در گور دیگری نمی‌آرامد!
  10. ضرورت دارد در صحت و اصالت قرآن‌هایی كه در اختیار مسلمین است تردید روا داریم، و با توزیع و انتشار قرآن‌هایی كه چیزی كم یا زیاد از قرآن موجود داشته باشند بر شك مردم به اصالت قرآن بیفزاییم. به خصوص باید توجه داشت كه آیات مربوط به نصاری، یهود، كفار، و نیز آیات امر به معروف و نهی از منكر و جهاد را بكلی از قرآن ساقط كرد. باید در احادیث و روایات تردید روا داشت و آنان را نیز با تحریف ترجمه كرد.
  11. ضرورت دارد با ذكر دلایلی ثابت كنیم كه، اهمیت دادن به قبور و تزیین آنها بدعت و خلاف شرع است و در زمان پیامبر وجود نداشته و عبادت مردگان!‌ رایج نبوده است. باید در اصالت این مراكز و مقابر نیز تردید روا داشت.
  12. باید با ذكر شواهدی از قرآن و حدیث و تاریخ اسلام به مسلمانان تفهیم كرد كه، عبادتگاه‌های اهل كتاب مورد احترام است. در قرآن آمده اگر خدا مردم را منع نمی‌كرد آنان كلیساهای نصاری، كنیسه‌های یهود، و آتشكده‌های زرتشتیان و مهرپرستان را ویران می‌ساختند. از این آیه مستفاد می‌شود كه مراكز عبادت در اسلام محترم است و نمی‌توان آنها را نابود ساخت.

 

به طور خلاصه دولت بریتانیا تصریح می‌كند: باید مسلمین را برای زیر پا نهادن دستورات اسلام و سرپیچی از اوامر و نواهی آن تشویق و ترغیب نمود. زیرا این امر سبب ظهور بی‌نظمی و هرج و مرج در جامعه خواهد شد. باید این اصل را در نظر داشت كه سرپیچی از یك دستور قرآن زمینه را برای تجری نسبت به كلیة احكام اسلام فراهم می‌كند. در حال حاضر القای موارد مذكور با بهره‌گیری از احساسات و عواطف بشری و در قالب و پوشش‌های جدید چون دفاع از حقوق بشر، تأمین حقوق زنان، آزادی عقیده، آزادی بیان، برابری، سكولاریزم، پلورالیسم (تكثرگرایی)، و غیره صورت می‌گرد. به طور مثال:

  1. وجوب و ضرورت عمل به قاعدة جهاد را مورد تردید و نفی قررا می‌دهند و علاوه بر این از لغو آن سخن به میان می‌آورند و جهاد را یك عمل تروریستی! معرفی كرده و از جنبش‌های آزادیبخش به نام گروه‌های تروریستی نام می‌برند.
  2. حجاب زن مسلمان را به بهانة مغایرت با آزادی و محروم نمودن زن از حق خویشتن (حق شیء شدن) مورد حمله قرار می‌دهند.
  3. امر به معروف و نهی از منكر را طرد می‌كند و آن را مغایر با نظم و قانون، و موجب هرج و مرج و آنارشیسم می‌دانند.
  4. از اهانت به مقدسات و بزرگان دین حمایت می‌كنند و هر گونه واكنشی را مغایر با آزادی بیان معرفی می‌كنند.
  5. قاعدة نفی حاكمیت طاغوت و سلطة غیرمسلمان بر جامعة مسلمین را به بهانة برابری انسان‌ها زیر سؤال می‌برند.
  6. اعتقاد به منشاء الهی حاكمیت و مشروعیت حكومت دینی را به بهانة حق انتخاب مردم و دموكراسی طرد كرده و آن را دیكتاتوری و استبداد می‌نامند.
  7. قرائت‌های مختلف از دین و ایجاد هر گونه تحریف و تفسیر شخصی از آیات و ا حادیث را آزادی اندیشه و پلورالیسم دینی معرفی، و از آن حمایت می‌كنند.
  8. ضرورت پیروی از حكم خدا، پیامبر، و اولی‌الامر را به بهانه پیشرفت بشر و تكامل عقلی او نفی می‌كنند و مخالفان را به صغیر و ناقص العقل دانستن انسان‌ها متهم می‌نمایند.
  9. تجدید نظر در عقاید وارزش‌های اسلامی را به بهانة تغییر شرایط و ضرورت به روز كردن دین مطرح كرده و مخالفان با این امر را جزم‌اندیش و بنیادگرا می‌نامند.
  10. فرمان و حكم الهی قصاص را غیر انسانی و قساوت‌آور معرفی می‌كنند.

 

ملاحظه می‌شود كه چگونه برای تحمیل عقاید، فرهنگ و ارزش‌های خود با سفسطه و مغالطه و بازی با احساسات و استفاده از روش‌های خاص عمل می‌كند و مسلط می‌شوند!!‌ چرا همه را دعوت به تساهل و تسامح می‌كنند و خودشان نظراتشان را به اشكال مختلف تحمیل می‌كنند!

 

"به دلیل تأثیر صهیونیسم بر دیپلماسی و سیاست خارجی آن كشور، استراتژی و سیاست راهبردی انگلستان در خاورمیانه و شبه قاره، طی قرن‌های گذشته، ایجاد اختلافات قومی و مذهبی و فرقه‌سازی بوده است.


پی نوشت


[1] . فرسایی، محسن،  "براندازی صهیونیستی"، تهران: نتشارات هلال، چاپ اول، 1388، ص 219

[2]. عبادی، كوروش، "انگلستان"، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ سوم، ص 55.

[3] . فرسایی، پیشین، ص 283.

[4] . همان، ص 407.


[1] . همان، ص 351.

.[2] به عنوان نمونه به یكی از اسناد به جای مانده از ساواك استناد می‌شود.

"از: اداره‌ی كل سوم (مسئول امنیت داخلی)

به: اداره‌ی كل هشتم (مسئول اطلاعات خارجی)

موضوع: فراماسونری

فراماسون‌ها به علت روش خاص سازمانی و پنهان بودن فعالیت آنان، حاضر به افشای اسرار تشكیلاتی خود نبوده و در تماس‌های عدیده‌ای كه رده‌های مختلف با برخی از آنها حاصل نموده‌اند، از پاسخگویی خودداری كرده‌اند و برای كسب اطلاع از فعالیت‌های لژهای ماسونی می‌بایستی اقدامات همه‌جانبه‌ای انجام شود. لیكن با توجه به اینكه اكثر اعضاء دارای مشاغل حساس مملكتی می‌باشند! بعضاً اشكالاتی ایجاد می‌شود."

گزارش فوق مربوط به سال 1351 می‌باشد كه بنا بر دستور و اراده‌ی آمریكا تصمیم به محدود كردن و حذف بعضی فراماسون‌ها از مقامات كشوری گرفته شده بود.

طباطبایی، محمدحسن، "نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی"، نشر مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول ص 203.

[3] . با تلخیص از "نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران" صص 50-48.

[4] - مخفف عبارت British Broadsting Coporatin معنای مؤسسه‌ی سخن‌پراكنی بریتانیا می‌باشد.

[5] - " نقش انگلیس در فتنه 1388"، نشر مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1390، ص 88.

[6] . همان،  ص 72.

[7] . برای اطلاعات و مطالعه‌ی بیشتر به كتاب "چالش‌های آمریكا و ایران" نشر مركز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه شود.

[1] . سورة قصص، آیه 3.

[2] . نوشته‌ی "مایكل برانت"، به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی شماره 4/3/83، ص 16.

[3]. اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند كه امامت را به اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق (ع) ختم می‌كنند و او را امام هفتم دانند. فرقه‌ی اسماعیلیه دومین فرقه‌ی پرجمعیت شیعه بعد از اثنی عشری است. آنان در سال 148 هجری قمری، از شیعیان جدا شدند و دست به نهضتی سیاسی برای براندازی بنی‌عباس زدند.

آنان چندین قرن نظیر "فاطمیان" در مصر و اسماعیلیان به رهبری "حسن صباح" در ایران نفوذ و قدرت زیادی داشتند. شیعه‌ی اثنی عشری گروه مزبور را گمراه و منحرف می‌داند. زیرا تأویلات بی حد و مرز آنان علاوه بر نفی ظواهر شریعت، به نفی ختم نبوت می‌رسد. به عقیدة‌ این فرقه، دین متأثر از عرفان و عقاید هندوئیزم و فلسفه‌ی ستاره‌پرستان است. "آقاخان چهارم" در حال حاضر با ثروتی فوق‌العاده و شبكه‌ای از شركت‌ها و مؤسسات گوناگون، با هدایت و حمایت انگلیس، قطب این فرقه و هماهنگ با سیاست‌ها و اهداف آن عمل می‌كند.

"كریم آقاخان" در سال‌های اخیر شبكه توسعه‌ی آقاخان كه همان سازمان مدرن شده اسماعیلیان است را در بسیاری از كشورها به ویژه در آسیا و آفریقا تشكیل داد. بودجه‌های سنگین كه مشخص نیست از كجا آمده وی را سی و دومین ثروتمند انگلیس كرده است. در گردهمایی این فرقه در سال 1387 (2008 م) در آمریكا، 38 هزار نفر از سراسر جهان شركت كردند. برای اطلاع بیشتر به كتاب‌ها و مجلات فرقه مراجعه شود.

 

[4] - * همفر، "خاطرات همفر" ، ترجمه‌ی محسن مؤیّدی، نشر امیركبیر، تهران، 1361، ص 11

[5] - همان، با تخلیص از صص 58-16

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا